تاوان
بـــــــی وفـــــامــن به انــدازه چشمان تو غمــگـین مانـــدم و به انـدازه هر بــرق نگاهــت نگــران /تـــو به انـدازه تنــهایـی مــن شــــاد بمــان |
تاوان
فریـــــــــاد مـن از زنــدگی نیـس
فریـــــادم از آدمــــا ی دور وبـرم هم نیـــس
فریــــــــادم حتــی از تــــو هـم نیــــس
فریـــــــاد من از خـودمـــــــه!!
آره از خــودم...
از منــی کـه تــــــاوان اشــتـــباه بــزرگ بـا تــــــو بـودن رو پــس میـدم
از منـــی که بـا دیــدن خطـاهـاتـــ ، بـا دیـــدن اشتــباهای بـــــزرگ تـــــو
بــــازم بهت اعتـــــــماد کـــردم و تو این بـــــازی اعـــــتماد ....خــــودم
تنــــــها خــــودم بـــــاختــم!
کــــــاش حتــــی نوشتـــن« اعــتــــــــماد » رو هم بلـــــد نبــــودم
کــــاش « عشـق و دوســت داشـتن » رو یـــــاد نـمی گرفـــتم !
کـــــاش بجــــای اینـــــا « زنـدگـــی» و حتـــــــی رســـم« فراموشــــی » رو یـــــاد می گرفتــم!
تـــــا امروز مجبـــور نبــــــاشم تــاوان اون اشتبـــــاه و اعتمـــــاد رو پـــس بـــــدم!!!!
خاطره خشکیه...
کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد ارزشش را نداشت
گُفتــــــــ :مَـــرا فَــرامــوش کُـטּ اَمّـــا نَــدانستـــــ
شوخیـــــــــــ زیبـــــــــا!عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با دل من کرد.
قـــشــنـــگ بــــــووود یــــا نــه دوســــــتـان؟؟؟
شباهتت با دریاااااعجیب شباهتی داشتی با دریا؛ زد و خورد
یه زد و خورده ساده بود ! تو جا زدی ؛ من جا خوردم!!! درد میکشممن درد میکشم !
صبر کن پیدا شود
در جهان هرگز نشو مدیون احساس کسی
تا نباشد رایگان مهرت گروگان کسی گوهر خود را نزن بر سنگ هرناقابلی صبر کن پیدا شودگوهرشناس قابلی تو عکس شکسته میکشی....
شنیده ام که تو عکس شکسته می کشی با رنگ
اگر حقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ مرا تو ساده بکش با تمام سادگی ام و تلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پر رنگ مرا به رنگ روشن صد التماس تیره بکش کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ قرار هر دوی ما بر مدار ماندن بود ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ مرا تو خسته بکش، پاره کن شکسته بکش شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ گفتمش....
گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد
چقدر باید بگذرد؟؟؟؟چقــدر باید بـــگذرد؟؟ «« 1 دروغ ساده »» از "مریم حیدر زاده عزیزم"«سلام دوست جونــــــاااای من
![]() ![]() شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه
دیگه عادت شده با بغض واسه ی تو می نویسم کاش می فهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود یه نفس تنها نبودی همیشه دلـــــم باهات بود آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود حال بغضای شبونم به خدا مال خودت بود سهم چشمای تو بودن توی دنیا هر چی داشتم واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم یه دروغ ساده اما قصه ی ما را بهم زد تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه ی دردم سخته اما باورش کن من دیگه برنمی گردم اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن خیلیا قربونی یای بی گناه دو تا حرفن تو ترانه های شرجیم می درخشی تـو همیشه اما من هر کاری کردم که ببخشمت نــــــــــــمیشه ![]()
دفتر عشقدفتر عشـــق که بسته شـد در تنهااااییییییییی...
![]() ![]() ![]() ![]()
خواستی باش،خواستی نباش
نه به دیروزهایی که بودی فکر میکنم،
و نه به فرداهایی که شاید بیایی!
می خواهم امروز را زندگی کنم.
خواستی باش!
خواستی نباش!
بس زود برفتی!
ای دیــــر بــدست آمـــده بــس زود بـرفتی
آتــش زدی انــدر مــن و چون دود برفتی چـــون آرزوی تنگـــدلان دیـــر رسیــدی چــون دوستی سنگــدلان زود برفتی زان پیش که در باغ وصال تو دل من از داغ فــراق تـــو بـــر آســود برفتی ناگــشته من از بند تــو آزاد بجستی نا کـــرده مــرا وصل تــو خشنود برفتی آهنگ بـــه جان مـــن دلسوخته کــردی چــون در دل مــن عشق بیفــزود برفتــی ![]() غزلی میخوانم
گهگاهی که به یادت غزلی می خوانم ،
اشک مهمان دلم می گردد
سفرش از ته دل تا کف دست
چه کسی میداند؛
باز شاید سفری در پیش است
و تمامی غزلهای جهان
کاروانی شده اند
ساربانش غم و صبر منم از اینجا میرم.........(نوشته ی خودم)
گفتی از زمونه سیری یه روز از اینجاتو میری
اما من گفتم که بسه مهرت از دلم نرفته
اینهمه غصه و گریه دیگه از سرم گذشته
همه حرفاتو شنیدم غصتو به دوش کشیدم
عشقو با دلم خریدم دیگه از دستش نمیدم
همه ی حرفامو گفتم بازم دلو به عشق تو سپردم
توی این شلوغی محض عشقتو از یادم نبردم
اما توگفتی،هرچی بود تموم شد اشکامم کلی حروم شد
واسه ی رفتن تو،دل حتی از زمونه سیر شد
با خودم گفتم که شاید اگه اون بره بتونه
ارزش منو بدونه بازدوباره بیادوپیشم بمونه
اما حالا دیگه چند سال از اون حرفا و حدیثا
میگذره و ازتو حتی خبری نشد تا حالا
منم از دل و زمونه خیلی وقته سیر سیرم
با خودم گفتم که دیگه منم از اینجا...... میرم
![]() ![]() * امیدوارم خوشتون اومده باشه عزیزان
![]() ![]()
تشدید!!یادمان باشد در املای زندگی، همیشه برای
محبّت تشدید بگذاریم؛
نشود شعری زیباااا از (رحیم معینی کرمانشاهی) خیلی قشنگه
به پنــــدار تـــــو جهانم زیباست،
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |